مامان دوز
تصمیم دارم تو این قسمت عکس لباسایی رو بذارم که برای دختر گلم میدوزم دونه دونه میپوشه خوشگل میشه مث دسته گل میشه... اینم جلیقه کفشدوزکی و دامن توتو که برای تولد یک سالگیت دوختم و دامن توتوی تولد یک سالگی اینم گل پا که هر چند که مامان دوز نبود ولی به سفارش مامانی که بود... ...
نویسنده :
مامان
1:59
بدون عنوان
بازی آوین و سانیا
اینجا سانیا مهمونت بود. اول که بهش توپ تعارف کردی... ولی بعدش پشیمون شدی . اینجاست که میگن تعارف اومد نیومد داره... حالا بکش بکشی شد سر این توپه همراه با جیغ بنفش آوین جون و گریه های سانیا جون... یهو توپ رو کشیدی و سانیا پرت شد رو زمین... اینجا هم احتمالا از اینکه پیروز شدی احساس غرور میکنی... ...
نویسنده :
مامان
3:15
بدون عنوان
دختر گلم هر وقت به ساحل میری هر جمعی رو که می بینی دارن شن بازی میکنن زود خودتو قاطی جمع میکنی. این دوتا کوچولو هم هرجا که میرفتند تعقیبشون میکردی. بد نگذره یه موقع... ...
نویسنده :
مامان
3:00
دوستای دبستانی
تو کوچه ما یه مدرسه هست که وقتی تعطیل میشه و دختر کوچولو ها میریزن بیرون آوین مامان تو کوچه میایسته و نگاشون میکنه و کلی ذوق میکنه. اونا هم خیلی آوین گل رو دوست دارن. ...
نویسنده :
مامان
2:38
بدون شرح!
آلاچیق
این چند تا عکس رو به سختی تونستیم ازت بگیریم.یکجا نمینشستی که... خدا میدونه اونشب چقدر دور آلاچیق دویدی اونم با چه سرعتی! اینجا زندایی تونست بنشوندت تا ازت عکس بگیرم. اینجا هم در حال ناز دادن مرسانا جووووون. ...
نویسنده :
مامان
13:32
بازیگوش شدن آوین جون
عاشق خاموش و روشن کردن کامپیوتر آوین و حسنا از جلوی پارک که رد میشی میگی تااااااااااااتاااااااااا یعنی تاب بازی. اولش از سرسره بازی ترسیدی ولی بعدش خوشت اومد. تو راه برگشت هم که قبول نمیکردی تو کالاسکه بشینی نصف راه رو بغل شدی. گل مصنوعی رو که بو میکنی هیییییییچ... تازه به دایی جون مهدی(به قول خودت دا) هم تعارف میکنی که بو کنه! نشد از حالت بو کردنت عکس بگیرم گل رو میبری سمت دماغت(خیلی خب همون بینی) بعد دماغت رو جمع میکنی و یه به به هم میگی(قربون قوه تخیلت). ...
نویسنده :
مامان
18:58
عس
آلبوم عکست یا به قول خودت عس چیزیه که موقع گریه کردن میتونه آرومت کنه. این عکس خانوادگیمونه تو روز تولدت! ...
نویسنده :
مامان
18:56