آوین جونآوین جون، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات آوین جون

مامان دوز

تصمیم دارم تو این قسمت عکس لباسایی رو بذارم که برای دختر گلم میدوزم دونه دونه میپوشه خوشگل میشه مث دسته گل میشه... اینم جلیقه کفشدوزکی و دامن توتو که برای تولد یک سالگیت دوختم و دامن توتوی تولد یک سالگی اینم گل پا که هر چند که مامان دوز نبود ولی به سفارش مامانی که بود...     ...
24 خرداد 1392

بازی آوین و سانیا

اینجا سانیا مهمونت بود. اول که بهش توپ تعارف کردی... ولی بعدش پشیمون شدی . اینجاست که میگن تعارف اومد نیومد داره... حالا بکش بکشی شد سر این توپه همراه با جیغ بنفش آوین جون و گریه های سانیا جون... یهو توپ رو کشیدی و سانیا پرت شد رو زمین... اینجا هم احتمالا از اینکه پیروز شدی احساس غرور میکنی...       ...
22 خرداد 1392

بدون عنوان

دختر گلم هر وقت به ساحل میری هر جمعی رو که می بینی دارن شن بازی میکنن زود خودتو قاطی جمع میکنی. این دوتا کوچولو هم هرجا که میرفتند تعقیبشون میکردی. بد نگذره یه موقع...     ...
22 خرداد 1392

دوستای دبستانی

تو کوچه ما یه مدرسه هست که وقتی  تعطیل میشه و دختر کوچولو ها میریزن بیرون آوین مامان تو کوچه میایسته و نگاشون میکنه و کلی ذوق میکنه. اونا هم خیلی آوین گل رو دوست دارن.   ...
22 خرداد 1392

آلاچیق

این چند تا عکس رو به سختی تونستیم ازت بگیریم.یکجا نمینشستی که... خدا میدونه اونشب چقدر دور آلاچیق دویدی اونم با چه سرعتی! اینجا زندایی تونست بنشوندت تا ازت عکس بگیرم. اینجا هم در حال ناز دادن مرسانا جووووون.   ...
15 خرداد 1392

بازیگوش شدن آوین جون

عاشق خاموش و روشن کردن کامپیوتر آوین و حسنا از جلوی پارک که رد میشی میگی تااااااااااااتاااااااااا یعنی تاب بازی. اولش از سرسره بازی ترسیدی ولی بعدش خوشت اومد. تو راه برگشت هم که قبول نمیکردی تو کالاسکه بشینی نصف راه رو بغل شدی. گل مصنوعی رو که بو میکنی هیییییییچ...   تازه به دایی جون مهدی(به قول خودت دا) هم تعارف میکنی که بو کنه!   نشد از حالت بو کردنت عکس بگیرم گل رو میبری سمت دماغت(خیلی خب همون بینی) بعد دماغت رو جمع میکنی و یه به به هم میگی(قربون قوه تخیلت).     ...
13 خرداد 1392

عس

آلبوم عکست یا به قول خودت عس چیزیه که موقع گریه کردن میتونه آرومت کنه. این عکس خانوادگیمونه تو روز تولدت!   ...
13 خرداد 1392